نیامدی نگاهم دست خالی برگشت

 این «مردم» باید عوض شوند وگرنه «دولت» مردمی دیگر انتخاب خواهد کرد

 نشر اکاذیب یعنی ستایش مدیران نالایق

   بعضی ها به پای هم پیر می شوند و بعضی ها به دست هم

   آنقدر دست روی دست گذاشت که پا روی دمش گذاشتند

  » برای پولدارها زندگی «جاری»است و برای بی پول ها «زن بابا

  دروغگو آدم بدی نیست , چون میداند حقیقت تلخ است , لذا باعث اوقات تلخی مردم نمی شود

   باز هم فراموش کردم فراموشش کنم

   پلیس شخصی است که نبودن او باعث ایجاد امنیت برای مجرمان خواهد بود

   وجدان چیزی است که انسان را از لذت بردن هنگام گناه باز می دارد

   دروغ يعني تقديم هديه شيطان به ديگران

  قند خون مزه تلخي به زندگي مي دهد

  لب هايم آلزايمر گرفته و لبخند را فراموش کرده است

  همه چيز بر وفق مراد است و بعضي ها سوار بر خر مراد

  بعضي ها باهم مي خورند و بعضي ها به هم

  کليه نوشته هايم سنگ ساز شده است

  بعضي ها پاي حرفي که مي زنند مي ايستند و بعضي ها زانو مي زنند

   با "خون دل" زندگي ام در جريان است

   ديوار جدايي را عدم تفاهم مي چيند

 آن هايي که زبانشان دراز است شخصيتي کوتاه دارند

   پشه ها با پوست تنم دارت بازي مي کنند

   خيلي ها بزرگ مي شوند اما به بزرگي نمي رسند

   گاهي به نحو ناهنجاري به هنجارها مي رسيم

   بيشتر اوقات، موهاي سرم را با لالايي سشوار مي خوابانم

   براي باز شدن بختش کليد ساز آورد

  بعضي افراد شکمو فقط کتاب آشپزي را مي خوانند

   دلم براي آدم هاي گرسنه کباب است

   وقتي غمگينم نگاهم کدر مي شود

  دست زياد است اما به صدا در نمي آيد

  مخرب ترين اسلحه زمان، زبان است

  آن ها که بلند فکر مي کنند، هيچ وقت کوتاه نمي آيند

  وقتي کاسه سرم داغ مي شود، افکارم را فوت مي کنم