⎝⓿ ⓿⎠ فانی بلاگ ⎝⓿ ⓿⎠ به وبلاگ گروهی فانی بلاگ خوش اومدین.
| ||
|
کاریکلماتور، زبان گویایی است که شوخی میکند، میخنداند و به طعنه سخن میگوید، به ناهنجاریها و بدیها شلیک میکند و گاهی ناملایمات و سختیهای زندگی را با طنز تلخ بیان میکند. دردهای اجتماعی را خوب میشناسد و هر اتفاق کوچکی را شاید کمی اغراقآمیز با نیشخندی کنایهدار مورد توجه قرار میدهد و می توان گفت یکی از جلوههای زیبای ادب و هنر معاصر است. کاریکلماتور حاصل پیوند "کاریکاتور" و "کلمه" است. این نامی است که احمد شاملو بر نوشتههای پرویز شاپور گذاشت. چون به نظر شاملو، نوشتههای شاپور کاریکاتورهایی بود که با کلمه بیان شده بود و بقول سهراب گل هاشم، به بازی با کلمات و شوخی با کلمات هم کاریکلماتور گفته میشود.
کاریکلماتور، مخاطبهای آگاه و اندیشمند دارد که آنها را با تبسم، به تفکر وادار میکند. بسیاری از جملات طنز در نگاه اول یک شوخی ساده و خندهدار بهنظر میرسد ولی اثرات واقعی آن پس از کمی تفکر و شاید تعجب برای مخاطب آشكار میشود. نمونه های کاریکلماتور را می توان در عرصه های مختلف خصوصا اجتماعی دید یا شنید و بطورکلی وقتی عاشق طنز باشی و بزرگترین آرزویت فقرزدایی از شادی باشد آنوقت است که کاریکلماتور بیشتر برایت شیرین و دلنشین می شود
ازدواج بد وجود ندارد، اين زن و شوهرها هستند که بد مي شوند
اين اولين و آخرين زندگي شماست، اعتياد چرا؟
قلم کم حرف، عمرش طولاني است
با ديدن قبض آب، برق از سرش پريد
واژه سکوت، نيازي به مترجم ندارد
ذهنم کلمات را به بازي گرفته و رفتارم زندگي را
قلمي که مغز ندارد حتما آبرويت را خواهد برد
بعضي از خيابان ها دو طرفه اند و بعضي يک طرفه اما خيابان بي طرف نداريم
خدایا, یارانه را از ما بگیر اما یار را نه
شاید با «ارز» معذرت مشکل تورم حل شود
بقیه در ادامه مطلب
موضوعات مرتبط: طنز، مطالب طنز و خنده دار، ، برچسبها: ادامه مطلب
عجب معادله پیچیده ای : سوسک از موش می ترسه موش از گربه می ترسه گربه از سگ می ترسه سگ از مَرد می ترسه مرد از زن می ترسه زن از سوسک می ترسه کار خدا رو می بینید
***
واگذارت میکنم به حضرت ..... اگه متن زیر رو خوندی و بهش عمل نکنی . . . . . . . . . . . . . . . . . (بلند شو یه قر بده دلمون پوسید سر صبحی)
***
سره ميزه شام گوشيم زنگ خورد اومدم بیزی کنم اشتباهي زدم رو بلند گو x:دوست دخترم: ســــــــــــلام عزيزم |:مامانم : اي كوفت ور پريده بابام : معلومه چه کوفتیه این که تو اینجوری اسیرش شدی، 30 سال با مامانت زندگي كردم یه بار اینطوری بهم سلام نکرد
برادر بزرگم : جـووووون خواهر نداره؟
شادی را هدیه کن،حتی به کسانی که آنرا از تو گرفتند :)... عشق بورز به آنها که دلت راشکستند ♥... دعاکن برای آنان که نفرینت کردند / ... وبا کسانی که باتو نامهربانی کردند، مهربان باش :*.....
و اینگونه حتما دهانت سرویس خواهد شد دیدم که میگمــــا =)))
***
بقیه در ادامه مطلب
موضوعات مرتبط: طنز، مطالب طنز و خنده دار، ، برچسبها: ادامه مطلب
شما یادتون نمیاد، اون مسلسل های پلاستیکی سیاه رو که وقتی ماشه اش رو میکشیدی ترررررررررررررتررررررررررررر صدا میداد
شما یادتون نمیاد، خانواده آقای هاشمی رو که میخواستن از نیشابور برن کازرون، تو کتاب تعلیمات اجتماعی
شما یادتون نمیاد، بچه که بودیم وقتی میبردنمون پارک، میرفتیم مثل مظلوما می چسبیدیم به میله ی کنار تاب، همچین ملتمسانه به اونیکه سوار تاب بود نگاه میکردیم، که دلش بسوزه پیاده شه ما سوار شیم، بعدش که نوبت خودمون میشد، دیگه عمرا پیاده می شدیم
شما یادتون نمیاد، یک مدت مد شده بود دخترا از اون چکمه لاستیکی صورتیا می پوشیدن که دورش پشمالوهای سفید داره !
شما یادتون نمیاد، تیتراژ شروع برنامه کودک: اون بچه هه که دستشو میذاشت پشتش و ناراحت بود و هی راه میرفت، یه دفعه پرده کنار میرفت و مینوشت برنامه کودک و نوجوان با آهنگ وگ وگ وَََََگ، وگ وگ وَََََگ، وگ وگ وگ وگ، وگ…
شما یادتون نمیاد که کانال های تلویزیون دو تا بیشتر نبود، کانال یک و کانال دو
شما یادتون نمیاد، عیدا میرفتیم خرید عید، میگفتن کدوم کفشو میخوای چه ذوقی میکردیم که قراره کفشمونو انتخاب کنیم…کفش تق تقی هم فقط واسه عیدا بود
شما یادتون نمیاد، مقنعه چونه دار میکردن سر کوچولومون که هی کلمون بِخاره، بعد پشتشم کش داشت که چونش نچرخه بیاد رو گوشمون
شما یادتون نمیاد، وقتی مشق مینوشتیم پاک کن رو تو دستمون نگه میداشتیم، بعد عرق میکرد، بعد که میخواستیم پاک کنیم چرب و سیاه میشد و جاش میموند، دیگه هر کار میکردیم نمیرفت، آخر سر مجبور میشدیم سر پاک کن آب دهن بمالیم، بعد تا میخواستیم خوشحال بشیم که تمیز شد، میدیدیم دفترمون رو سوراخ کرده شما یادتون نمیاد، اون قدیما هر روزی که ورزش داشتیم با لباس ورزشی می رفتیم مدرسه… احساس پادشاهی می کردیم که ما امروز ورزش داریم، دلتون بسوزه
شما یادتون نمیاد، سر صف پاهامونو ۱۸۰ درجه باز می کردیم تا واسه رفیق فابریکمون جا بگیریم
شما یادتون نمیاد: آن مان نماران، تو تو اسکاچی، آنی مانی کَ. لا. چی
شما یادتون نمیاد، گوشه پایین ورقه های دفتر مشقمون، نقاشی می کشیدیم. بعد تند برگ میزدیم میشد انیمیشن
شما یادتون نمیاد، صفحه چپ دفتر مشق رو بیشتر دوست داشتیم، به خاطر اینکه برگه های سمت راست پشتشون نوشته شده بود، ولی سمت چپی ها نو بود
شما یادتون نمیاد، برای درس علوم لوبیا لای دستمال سبز میکردیم و میبردیم سر کلاس پز میدادیم
شما یادتون نمیاد، با آب قند اشباع شده و یک نخ، نبات درست میکردیم میبردیم مدرسه
شما یادتون نمیاد: دفتر پرورشی با اون نقاشی ها و تزئینات خز و خیل
شما یادتون نمیاد، یه زمانی به دوستمون که میرسیدیم دستمون رو دراز میکردیم که مثلا میخوایم دست بدیم، بعد اون واقعا دستش رو دراز میکرد که دست بده، بعد ما یهو بصورت ضربتی دستمون رو پس میکشیدیم و میگفتیم: یه بچه ی این قدی ندیدی؟؟ (قد بچه رو با دست نشون میدادیم) و بعد کرکر میخندیدیم که کنفش کردیم
شما یادتون نمیاد افسانه توشی شان رو!
شما یادتون نمیاد: گل گل گل اومد کدوم گل؟ همون که رنگارنگاره برای شاپرکها یه خونه قشنگه. کدوم کدوم شاپرک؟؟ همون که روی بالش خالهای سرخ و زرده، با بالهای قشنگش میره و برمیگرده، میره و برمیگرده.. شاپرک خسته میشه… بالهاشو زود میبنده… روی گلها میشینه… شعر میخونه، میخنده
شما یادتون نمیاد، یکی از بازی محبوب بچگیمون کارت جمع کردن بود، با عکس و اسم و مشخصات ماشین یا موتور یا فوتبالیستها، یا ضرب المثل یا چیستان …
شما یادتون نمیاد، اون موقعی که شلوار مکانیک مد شده بود و همه پسرا میپوشیدن
شما یادتون نمیاد، قبل از برنامه کودک که ساعت پنج بعدازظهر شروع میشد، اول بیست دقیقه عکس یک گل رز بود با آهنگ باخ،،، بعد اسامی گمشدگان بود با عکساشون.. که وحشتی توی دلمون مینداخت که این بچها چه بلایی سرشون اومده؟؟ آخر برنامه هم نقاشیهای فرستاده شده بود که همّش رنگپریده بود و معلوم نبود چی کشیدند تازه نقاشیها رو یک نفر با دست میگرفت جلوی دوربین، دستش هم هی میلرزید !
آخرش هم: تهران ولیعصر خیابان جام جم ساختمان تولید طبقه دوم، گروه کودک و نوجوان
شما یادتون نمیاد، صفحه های خوشنویسی تو کتاب فارسی سال سوم رو
شما یادتون نمیاد: سه بار پشت سر هم بگو: گاز دوغ دار، دوغ گازدار!! یا چایی داغه، دایی چاقه
شما یادتون نمیاد، تو کلاس وقتی درس تموم میشد و وقت اضافه میآوردیم، تا زنگ بخوره این بازی رو میکردیم که یکی از کلاس میرفت بیرون، بعد بچه های تو کلاس یک چیزی رو انتخاب میکردند، اونکه وارد میشد، هرچقدر که به اون چیز نزدیک تر میشد، محکمتر رو میز میکوبیدیم
شما یادتون نمیاد، همسایه ها تو حیاط جمع می شدن رب گوجه می پختن. بوی گوجه فرنگی پخته شده اشتهابرانگیز بود، اما وقتی می چشیدیم خوشمون نمیومد، مزه گوجه گندیده میداد
شما یادتون نمیاد، وقتی دبستانی بودیم قلکهای پلاستیکی سبز بدرنگ یا نارنجی به شکل تانک یا نارنجک بهمون می دادند تا پر از پولهای خرد دو زاری پنج زاری و یک تومنی دوتومنی بکنیم که برای کمک به رزمندگان جبهه ها بفرستند
شما یادتون نمیاد، توی خاله بازی یه نوع کیک درست میکردیم به اینصورت که بیسکوییت رو توی کاسه خورد میکردیم و روش آب میریختیم، اییییی الان فکرشو میکنم خیلی مزخرف بود چه جوری میخوردیم ما
شما یادتون نمیاد، چوب شور…نصف یه مداد بود روشم دونه دونه بلورای نمک مونده بود وای چه حالی داشت…هر کودومو تا ده دقیقه زبون میزدیمو اول نمکاشو می خوردیم که نکنه یدفه تموم شه
شما یادتون نمیاد: چی شده ای باغ امید، کارت به اینجا کشید؟؟ دیدم اجاق خاموشه، کتری چایی روشه، تا کبریتو کشیدم، دیگه هیچی ندیدم
موضوعات مرتبط: طنز، مطالب طنز و خنده دار، ، برچسبها:
زنگ بزنی آژانس بین المللی انرژی اتمی، بگی یه ماشین می خوام
آخر شبا رفتگرا سوار جاروهاشون بشن برن خونه
موهات "فر" باشه , روش پیتزا بپزی
خانواده مذهبی باشه اسم دخترو بذاره سیندر الله
شب خواب ببینی که 1 ماه داری میری سر کار, صبح که بیدار شدی حقوقشو بگیری
پشه ها به جای اینکه خونمون رو بمکن، میومدن چربی های اضافه بدنمون رو می مکیدن
ماهی از آب در بیاد تو ساحل سیگارشو بکشه برگرده تو آب
ورودی ِ لاس وگاس بزنه :به شهر شهیدپرور ِ لاس وگاس خوش آمدید
همسر دلخواهت رو از بین گزینه های موجود دانلود کنی
بوق زدن ممنوع باشه ماشینتو بذاری رو ویبره
حراست دانشگاه دم در با دقت نگات کنه ، اشکالای آرایشیتو بگه ، برات درسش کنه. لوازم آرایش بهت قرض بده ، یادت بده چجور آرایشی بهت میاد
هر پشه ای وارد خونه ت شه در جا تبدیل شه به یه تراول 50 تومنی
رو مانیتورت مگس بشینه، با موس بگیریش، بندازیش تو ریسایکل بین
سايه ات سفيد باشه
تو گوگل سرچ می کردی "نیمه گم شده ی من " عکساشو واست می آورد راحت پیداش می کردی
شامپو ضدِ شوره بخوری ، دلشوره هات تموم بشه
بفهمن اصغر فرهادی دوپینگ کرده همه جایزه هاشو بگیرن
درخت خرما و گردو رو پیوند بزنی خرما گردویی بده
رگ قلبت بگیره به جای اینکه بالون بزنن پاراگلایدر بزنن
واسه کاردستی ِ مدرسه یه ساختمون ِ هشت طبقه ی 32 واحدی ِ اسکلت فلزی ببری
یه دختر رو برات نشون کنند با سنگ بزنیش
بری مکه به جای سنگ زدن به شیطون یه چاقو در بیاری بکنی تو شکمش خیال همه رو راحت کنی چشم و مغز و قلبمون یه جلسه تشکیل بدن تکلیفشونو با ما روشن کنن
موضوعات مرتبط: طنز، مطالب طنز و خنده دار، ، برچسبها:
نسخه جدید آموزش ردشدن از خیابان
یه کشتی داشت رو دریا میرفت، ناخدای کشتی یهو از دور یه کشتی دزدای دریای رو دید. سریع به خدمهاش گفت: برای نبرد آماده بشین، ضمنا اون پیراهن قرمز من رو هم بیارین. خلاصه پیراهنه رو تنش کرد و درگیری شروع شد و دزدای دریایی شکست خوردن!
زردآلو
مشتری: آقا لطفاً یه نصفه زردآلو بدین فروشنده: عمده ببر به صرفه تره ها، یه دونه زردآلوی کامل ببر هسته شم نصف قیمت باهات حساب میکنیم!
کولر
موضوعات مرتبط: طنز، مطالب طنز و خنده دار، ، برچسبها:
شعر طنز
بعد از افطاری ،همین یکشنبه شب
موضوعات مرتبط: طنز، مطالب طنز و خنده دار، ، برچسبها:
دختران زیبا هستند پس از چراغ خاموش !
غضنفر به نامزدش اس ام اس میده
موضوعات مرتبط: طنز، مطالب طنز و خنده دار، ، برچسبها:
*اتفاق جالبی که در اتوبان اصفهان رخ داده: همشهری اصفهانی ما توی اتوبان با سرعت 180 کیلو متر در ساعت می رفته که پلیس با دوربینش شکارش می کند و ماشینش رو متوقف می کند. پلیس میاد کنار ماشین و میگه گواهینامه و کارت ماشین !
موضوعات مرتبط: طنز، مطالب طنز و خنده دار، ، برچسبها:
خنده بازار داغ هفته
شامپو خریدم بیست هزار تومن ریختمش تو ظرف داروگر خمره ای که بقیه نفهمن ازش استفاده نکنن !! فرداش اومدم برم حموم دیدم ظرفش خالیه !!!! داد زدم کی اینو زده به سرش ؟؟ بابام اومد یه دونه زد تو سرم گفت : آخه گدا سگ اینو میزنه سرش !! شامپوت خوراک ماشین شستن بود برو ببین ماشین چه برقی میزنه
.
. موضوعات مرتبط: طنز، عکسای طنز و خنده دار، مطالب طنز و خنده دار، ، برچسبها:
شب قبل امتحان :
موضوعات مرتبط: طنز، مطالب طنز و خنده دار، ، برچسبها:
یک خروس آگاه در گفتگو با خبرنگار
وقتي يک دختر ... وقتي يک پسر...
پ نه پ جدید و خنده دار
موضوعات مرتبط: طنز، مطالب طنز و خنده دار، ، برچسبها:
آقا ما تف، شما آبشار نیاگارا
موضوعات مرتبط: طنز، مطالب طنز و خنده دار، ، برچسبها:
اگر شما از جلمه افراد باهوش هسیتد بگویید اشبتاه کجاست:
موضوعات مرتبط: طنز، مطالب طنز و خنده دار، ، برچسبها: طنز حافظ
نیمه شب پریشب گشتم دچار کابوس دیدم به خواب حافظ،توی صف اتوبوس
گفتم:سلام خواجه.گفتا:علیک جانم گفتم:کجا روانی؟گفتا:خودم ندانم
گفتم:بگیر فالی.گفتا:نمانده حالی
گفتم:چگونه ای؟گفت:در بند بی خیالی
گفتم که:تازه تازه شعر و غزل چه داری؟ گفتا که می سرایم شعر سپید باری
گفتم:ز دولت عشق؟گفتا که :کودتا شد گفتم:رقیب؟گفتا:بدبخت کله پا شد
گفتم:کجاست لیلی؟مشغول دلربایی؟ گفتا:شده ستاره در فیلم سینمایی
گفتم:بگو ز خالش،آن خال آتش افزون گفتا:عمل نموده،دیروز یا پریروز
گفتم:بگو زمویش؟گفتا که:مش نموده گفتم:بگو ز یارش،گفتا:ولش نموده
گفتم:چرا،چگونه؟عاقل شدست مجنون؟ گفتا:شدید گشته معتاد گرد و افیون
گفتم:کجاست جمشید؟جام جهان نمایش؟ گفتا:خریده قسطی تلوزیون به جایش
گفتم:بگو ز ساقی،حالا شده چکاره؟ گفتا:شده پرستار یا منشی اداره
گفتم:بگو ز زاهد،آن رهنمای منزل گفتا که:دست خود را بردار از سر دل
گفتم:ز ساربان گو با کاروان غم ها گفتا:آژانس دارد با تور دور دنیا
گفتم:بکن ز محمل یا از کجاوه یادی گفتا:پژو،دوو،بنز،یا گلف نوک مدادی
گفتم که:قاصدت کو؟آن باد صبح شرقی؟ گفتا که:جای خود را داده به فاکس برقی
گفتم:بیا ز هدهد جوییم راه چاره گفتا:به جای هدهد دیش است و ماهواره
گفتم:سلام ما را باد صبا کجا برد؟ گفتا:به پست داده آورد یا نیاورد؟
گفتم:بگو زمشک آهوی دشت زنگی گفتا که:ادکلن شد در شیشه های رنگی
گفتم:سراغ داری میخانه ای حسابی؟ گفت:آنچه بود از دم گشته چلو کبابی
گفتم:شراب نابی تو دست و پات داری؟ گفتا:به جاش دارم وافور با نگاری
گفتم:بلند بوده موی تو ان زمان ها گفتا:به حبس بودم از ته زدند آنها
گفتم:به لحن لاتی،حافظ ما رو گرفتی؟ گفتا:ندیده بودم هالو به این خرفتی
موضوعات مرتبط: طنز، مطالب طنز و خنده دار، ، برچسبها: عشق از دیدگاه معلم
معلم دینی:حرام است. معلم هندسه:نقطه ای که حول محور نقطه قلب جوان می گردد. معلم تاریخ:سقوط سلسله قلب جوان است. معلم ادبیات:محبت الهیات است. معلم علوم:تنها عنصری است که بدون اکسیژن می سوزد. معلم ریاضی:تنها عددی است که هرگز تنها نیست. معلم فیزیک:تنها آدم ربایی است که قلب جوان را به سوی خود می کشد. معلم انشا:تنها موضوعی است که می توان توصیفش کرد. معلم ورزش:تنها توپی است که هرگز اوت نمی سود. معلم زبان فارسی:تنها کلمه ای است که ماضی و مضارع ندارد. معلم زیست:تنها میکروبی است که از راه چشم وارد می شود. معلم شیمی:تنها اسیدی است که درون قلب اثر می گذارد. و ما همچنان نفهمیدیم عشق چیست... موضوعات مرتبط: طنز، مطالب طنز و خنده دار، ، برچسبها: علم یا عمل روزی مردی داخل چاهی افتاد و بسیار دردش امد یک روحانی او را دید و گفت:حتما گناهی انجام داده ای. یک دانشمند عمق چاه و رطوبت خاک آن را اندازه گرفت. یک روزنامه نگار در مورد درد هایش با او مصاحبه کرد. یک یوگیست به او گفت:این چاه و همچنین دردت فقط در ذهن تو هستند و در واقعیت وجود ندارند. یک پزشک برای او دو قرص آسپرین پایین انداخت. یک پرستار کنار چاه ایستاد و با او گریه کرد. یک روانشناس او را تحریک کردتا دلایلی را که پدر و مادرش او را آماده افتادن به داخل چاه کرده بودند،پیدا کند. یک تقویت کنننده فکر او را نصیحت کرد که خواستن توانستن است. یک فرد خوشبین به او گفت:ممکن بود یکی از پاهایت را بشکنی. سپس فرد بی سوادی گذشت و دست او را گرفت و از چاه بیرون آورد.
موضوعات مرتبط: طنز، مطالب طنز و خنده دار، ، برچسبها: نامه اسرار آمیز
محبت شدیدی که سابقا ابراز می کردم
دروغ و بی اساس بود و در حقیقت نفرت به تو روز به روز زیاد تر می شود و هرچه بیشتر تو را می شناسم پستی و وقاحت تو بیشتر د نظرم آشکار می شود در قلب خود احساس می کنم که ناچار باید از تو دور باشم و هیچ گاه فکر نکرده بودم که شریک زندگی تو باشم زیرا ملاقات هایی که اخیرا با تو کردم طبیعت و زمانه روح پلیدت را آشکار ساخت و بسیاری از اخلاق و صفات تو را به من شناساند و می دانم که خشونت طبعی و تند خویی تو را بدبخت خواهد کرد اگر عروسی ما سر بگیرد مسلما همه عمر خود را با تو به پریشانی و بدبختی خواهم گذراند و بدون تو عمر خود را در نهایت شادکامی طی خواهم کرد، در نظر داشته باش که روح من هیچ گاه به تو رام نخواهد شد و نفرت و کینه ام پیوسته متوجه تو است،این نکته را باید در نظر داشته باشی و بدانی که از تو می خواهم آنچه را که گفته ام شوخی و مسخره نکنی و بدانی این نامه را از صمیم قلب می نویسم و چقدر تاسف می خورم اگر باز هم در صدد دوستی با من باشی،با نهایت نفرت از تو می خواهم که از پاسخ دادن به این نامه خودداری کنی زیرا نامه های تو سراسر مهمل و دروغ است و نمی توان گفت که دارای لطف و حرارت می باشد به طور قطع بدان که همیشه دشمن تو هستم و از تو به شدت متنفر هستم و نمی توانم فکر کنم که دوست صمیمی و وفادار تو هستم
توجه:نامه را یک خط در میان بخوان!!!!
موضوعات مرتبط: طنز، مطالب طنز و خنده دار، ، برچسبها: |
|
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |