⎝⓿ ⓿⎠ فانی بلاگ ⎝⓿ ⓿⎠ به وبلاگ گروهی فانی بلاگ خوش اومدین.
| ||
|
مردی تعریف می کرد که با دو دوستش به جنگل های آمازون رفته بود و در آنجا گرفتار قبیله زنان وحشی شدند و آنها دو دوستش را کشتند.
خواستند بعنوان آخرین خواسته و وصیت چیزی را از آنها بخواهیم تا برای هریک از ما انجام بدهند بجز درخواست اینکه از کشتنمان صرفنظر کنند.
وسپس آنها را کشتند.
موضوعات مرتبط: طنز، مطالب طنز و خنده دار، پست های جالب، ، برچسبها:
دانشجوی حقوق : با اینکه همیشه شاهد اعمال دانشجویان است ولی هیچوقت و در هیچ دادگاهی علیه آنان شهادت نمی دهد! دانشجوی جغرافیا : مکان ، آب و هوا و شرایط محیطی در او تاثیری ندارد چون او همه جا هست!
دانشجوی مهندسی : شجاعتش برایم قابل تحسین است چون ماکت هر پل یا ساختمانی را که می سازم بدون توجه به احتمال تخریب آن ، به رویش می رود و افتتاحش می کند!
دانشجوی پزشکی : تنها موجودی است که از تیغ تشریح من هراسی ندارد و به طرفم می آید تا با فدا کردن جانش موجب پیشرفت علم پزشکی شود!
موضوعات مرتبط: طنز، مطالب طنز و خنده دار، پست های جالب، ، برچسبها: ادامه مطلب Anna Eftimie و همسرش صاحب معتبر ترین استودیو عکس کودک در کالیفرنیا هستند که سالانه جوایز بین المللی متعددی نیز بابت خلاقیت خود در عکاسی از کودکان دریافت میکنند. در مجموعه عکس های زیر سرگشت یک نوزاد 5 روزه با استفاده از یک تخته سیاه و گچ و کمی خلاقیت به تصویر کشیده شده است.
موضوعات مرتبط: طنز، عکسای طنز و خنده دار، پست های جالب، عکس، ، برچسبها: ادامه مطلب طرف نشسته بود پشت بنز آخرین سیستم با سرعت صد و هشتاد تا تو اتوبان میرفته.یهو میبینه یه موتور گازی ازش جلو زد. خیلی شاکی میشه . پاش رو میگذاره رو گاز با سرعت دویست از بغل موتور رد میشه .
یه مدت واسه خودش خوش و خرم میره یهو میبینه موتور گازیه غییییییییییییییییییژ ازش جلو زد!!!!!!!!!!
دیگه پاک قاط میزنه پاش رو تا ته میذاره رو گاز با دویست و چهل تا از موتور جلو میزنه . همین جور با آخرین سرعت میره که دوباره میبینه موتور گازیه مثل تیر از بغلش رد میشه!!!!!!!!!
طرف کم میاره . میزنه کنار به موتوریه هم علامت میده بزن کنار . خلاصه دو تایی وامیسن کنار اتوبان .
طرف پیاده میشه میره جلو موتوریه میگه:آقا من مخلصتم فقط بگو چطور با این موتور گازی بینی منو به خاک مالیدی؟؟
موتوریه با رنگ پریده نفس زنان میگه:والله...داداش....خدا پدرت رو بیامرزه که واستادی!!!آخه کش شلوارم گیر کرده به آیینه بغلت!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
موضوعات مرتبط: طنز، ، برچسبها:
هماهنگی، مدیریت و مهمتر از همه مدیریت پذیری و ... در یک کار گروهی
حرکتی دیدنی از سر کار گذاشتن پلیس
اگه اون بالایی نخواد حتی یه برگ هم از روی درخت به زمین نمی افته
بیماری با روحیه ای عالی
موبایل ها حالا دیگر هر کدامشان یک رسانه اند
موضوعات مرتبط: طنز، عکسای طنز و خنده دار، پست های جالب، عکس، ، برچسبها:
پدر برای اولین بار دید که دخترش به جای اینکه دو ساعت با تلفن حرف بزنه بعد از یک ربع حرف زدن تلفن رو قطع کرد. پدر پرسید: کی بود؟ دختر جواب داد: شماره رو عوضی گرفته بود .
.
همیشه پشت سر هر مرد موفق ، زنی است که نتونسته جلوی موفقیت شو بگیره . . . یه روز یه دختر دعا می کنه خدایا : من چیزی برای خودم نمی خوام فقط یه داماد خوب و خوشگل نصیب مادرم کن
.
.
.
بهانه ی دخترا: ۱ – فاصله سنی مون خیلی زیاده(یعنی خیلی از مرحله پرتی) ۲ – من به تو علاقه به اون صورت ندارم (یعنی خیلی بد هیکلی) ۳ – من الان تو موقعیت بدی هستم (یعنی دلم یه جا دیگه گیره) ۴ – تقصیر تو نیست تقصیر منه (یعنی عجب غلطی کردم با تو آشنا شدم) ۵ – من تو رابطه مون از هیچ کاری دریغ نکردم (یعنی هر غلطی خواستم کردم) ۶ – دیروز یه خواستگار دکتر داشتم (یعنی زودتر بیا منو بگیر )
. .
مهمه که بتونی دختری رو پیدا کنی که باباش پولدار باشه، دختری که خوش تیپ باشه، دختری که دوستت داشته باشه
ولی مهم تر از همه اینه که این ۳ تا دختر نباید همدیگر رو بشناسن . .
مرد دوستی را کشف کرد و عشق اختراع شد
زن عشق را کشف کرد و ازدواج را اختراع کرد!
مرد تجارت را کشف کرد و پول را اختراع کرد
زن پول را کشف کرد و « خرید کردن » اختراع شد!
از آن به بعد مرد چیزهای بسیاری را کشف و اختراع کرد
ولی زن همچنان مشغول خرید بود
موضوعات مرتبط: طنز، مطالب طنز و خنده دار، اس ام اس، ، برچسبها: ادامه مطلب هر چند نمره این دانش آموز صفر شد،اما از نظر خیلی ها نمره اش بیست است! سوال:در کدام جنگ ناپلئون مرد؟ جواب:در آخرین جنگش! س:اعلامیه استقلال آمریکا در کجا امضا شد؟ ج:در پایین صفحه! س:علت اصلی طلاق چیست؟ ج:ازدواج! س:علت اصلی عدم موفقیت ها چیست؟ ج:امتحانات! س:چه چیز هایی را هرگز نمی توان در صبحانه خورد؟ ج:نهار و شام. س:چه چیزی شبیه به نبمی از یک سیب است؟ ج:نیم دیگر آن سیب! س:اگر یک سنگ قرمز را در دریا بیندازید چه خواهد شد؟ ج:خیس خواهد شد س:یک آدم چگونه ممکن است هشت روز نخوابد؟ ج:مشکلی نیست چون شب ها می خوابد! س:چگونه می توانید فیلی را با یک دست بلند کنید؟ ج:امکان ندارد فیلی را پیدا کنیم که یک دست داشته باشد! س:اگر در یک دست خود سه سیب و چهار پرتقال و در دست دیگر سه پرتقال و چهار سیب داشته باشید،روی هم چه خواهید داشت؟ ج:دست های خیلی بزرگ! س:اگر هشت نفر در ده ساعت یک دیوار را بسازند،چهار نفر آن را در چند ساعت خواهند ساخت؟ ج:هیچ چی،چون اون هشت نفر قبلا دیوار رو ساختن! س:چگونه می توانید یک تخم مرغ خام را به یک زمین بتونی بزنید بدون آنکه ترک بردارد؟ ج:زمین های بتونی خیلی سخت هستند و ترک بر نمی دارند!
موضوعات مرتبط: طنز، مطالب طنز و خنده دار، ، برچسبها:
مردی با اسلحه وارد یک بانک شد و تقاضای پول کرد. وقتی پول ها را دریافت کرد، رو به یکی از مشتریان بانک کرد و پرسید:آیا شما دیدید که من از این بانک دزدی کردم؟ مرد پاسخ داد:بله قربان من دیدم. سپس دزد اسلحه را به سمت شقیقه مرد گرفت و او را در جا کشت. او مجددا رو به زوجی کرد که نزدیک او ایستاده بودند و از آنها پرسید:آیا شما دیدید که من از این بانک دزدی کردم؟ مرد پاسخ داد:نه قربان، من ندیدم اما همسرم دید!
موضوعات مرتبط: طنز، مطالب طنز و خنده دار، ، برچسبها:
دقت کردین اتفاقات زندگی معمولا با این ۳ تا نمیخونه اصلا !
این ۲ تا رو میشناسین !؟
این صحنه یادتونه !؟ خیلی خوب بود بود یه هفته طول میکشید !
خیار مجلسی هستن ایشون !
موضوعات مرتبط: طنز، عکسای طنز و خنده دار، ، برچسبها: ادامه مطلب
به منشی شرکتمون میگم برو تو پروگرام فایل
میگه کامپیوترو روشن کنم ؟ :|
گفتم نه , چند تا سوراخ پشت کیس گذاشتن
از اونجا سعی کن به حول و قوه الهی وارد بشی :)
.
.
.
استاد فیزیک ۲ ما یه استاد جا افتاده و تقریبا مسنی بود…
به ندرت شوخی میکرد ولی همه دوسش داشتن.
یه بار سرکلاس وسط درسش یه چیزی رو استباه گفت بنده خدا…
تا آخرای کلاس یه پسر بی مزه هی داشت نچ نچ میکرد می رفت رو مخ همه…
این شد که استاد موجه ما یهو برگشت با خونسردی تمام گفت:
کیه داره باباشو صدا میکنه؟؟؟ :) )
.
.
.
یه سوالی هست مدت هاست ذهن ِ منو مشغول کرده ..
من میخوام ببینم اونی که داشت زبان فارسی رو اختراع میکرد
اون روز اول …
چی شد که تصمیم گرفت قورباغه ق اولش«ق» باشه غ دومش«غ» ؟
موضوعات مرتبط: طنز، مطالب طنز و خنده دار، ، برچسبها: ادامه مطلب ایرانی با هوش
همین چند هفته پیش بود که یک ایرانی داخل بانک در منهتن نیویورک شد و یک بلیط از دستگاه گرفت .وقتی شمارش از بلندگو اعلام شد بلند شد و پیش کارشناس بانک رفت و گفت که برای مدت دو هفته قصد سفر تجاری به اروپا دارد و به همین دلیل نیاز به یک وام فوری و به مبلغ5000 دلار داره
کارشناس بانک نگاهی به تیپ و لباس موجه مرد کرد و گفت که برای اعطای وام نیاز به قدری وثیقه و گارانتی داره
مرد هم سریع دستش را کرد توی جیبش و کلید ماشین فراری جدیدش را که دقیقا جلوی در بانک پارک کرده بود را به کارشناس داد و رئیس بانک هم پس از تطابق مشخصات مالک خودرو بالاخره با وام آقا موافقت کرد آن هم فقط برای دو هفته
کارمند بانک هم سریع کلید ماشین گران قیمت را گرفت و ماشین به پارکینگ بانک در طبقه پایین انتقال داد
خلاصه مرد بعد از دو هفته همان طور که قرار بود برگشت 5000 دلار +15.86 دلار کارمزد وام رو پرداخت کرد
کارشناس رو به مرد کرد و گفت :از این که بانک ما رو انتخاب کردید متشکریم
و گفت ما چک کردیم و معلوم شد که شما یک مولتی میلیونر هستید ولی فقط من یک سوال برام باقی مانده که با تین همه ثروت چرا به خودتون زحمت دادین که 5000 دلار از ما وام گرفتید؟
ایرونی یه نگاه به کارشناس بیچاره کرد و گفت:تو فقط به من بگو کجای نیویورک می تونم ماشین 250000 دلاری رو برای دو هفته با اطمینان خاطر و با فقط 15.86 دلار پارک کنم ؟!!!!!!!!!!! موضوعات مرتبط: طنز، مطالب طنز و خنده دار، ، برچسبها:
آخرين روزهای اسفند ماه سال 1390 همراه بود با خبر تصادف علی دایی كه پس از شكست تیمش در حال عزیمت از اصفهان به تهران، به علت خوابآلودگی خودروی وی واژگون میشود. اما از آن جا كه برخی حاشیهها برای من جذابتر و جالب توجهتر از اصل موضوع است، خبر سرقت اموال علی دایی از داخل خودروی وی انگیزهی من برای نگارش این یادداشت شد. به قول مأموران آگاهی اجازه دهید صحنه را بازسازی كنیم. علی دایی با خودروی پرادوی خود در محور اصفهان به كاشان در ساعت 20:10 دچار سانحه میشود، محمد دایی برادر وی از خودرو پیاده شده و در حالی كه علی دایی بیهوش است با استمداد از اورژانس به همراه وی به یكی از بیمارستانهای كاشان میروند و خودروی پرادوی بیدر و پیكر را به حال خود رها میكنند. به نظر شما با آمار و احتمال ریاضی چقدر احتمال دارد كه افرادی كه وسایل علی دایی را به سرقت بردهاند، سارق حرفهای باشند؟ با بیان برخی توضیحات و شواهدی كه خودم به عینه با آنها روبرو بودهام، اثبات خواهم كرد این قبیل افراد نه تنها سارق حرفهای و سابقهدار نیستند بلكه همین آدمهای معمولی هستند كه در اطراف ما زندگی میكنند. امكان دارد شما با این افراد دوست باشید، همسایه باشید، همكار باشید و خدای ناكرده فامیل باشید. قیافههایشان هم كاملاً معمولی است مثل همهی آدمها. اسلحه و نقاب و شاه كلید هم ندارند.
موضوعات مرتبط: طنز، مطالب طنز و خنده دار، ، برچسبها:
کاریکلماتور، زبان گویایی است که شوخی میکند، میخنداند و به طعنه سخن میگوید، به ناهنجاریها و بدیها شلیک میکند و گاهی ناملایمات و سختیهای زندگی را با طنز تلخ بیان میکند. دردهای اجتماعی را خوب میشناسد و هر اتفاق کوچکی را شاید کمی اغراقآمیز با نیشخندی کنایهدار مورد توجه قرار میدهد و می توان گفت یکی از جلوههای زیبای ادب و هنر معاصر است. کاریکلماتور حاصل پیوند "کاریکاتور" و "کلمه" است. این نامی است که احمد شاملو بر نوشتههای پرویز شاپور گذاشت. چون به نظر شاملو، نوشتههای شاپور کاریکاتورهایی بود که با کلمه بیان شده بود و بقول سهراب گل هاشم، به بازی با کلمات و شوخی با کلمات هم کاریکلماتور گفته میشود.
کاریکلماتور، مخاطبهای آگاه و اندیشمند دارد که آنها را با تبسم، به تفکر وادار میکند. بسیاری از جملات طنز در نگاه اول یک شوخی ساده و خندهدار بهنظر میرسد ولی اثرات واقعی آن پس از کمی تفکر و شاید تعجب برای مخاطب آشكار میشود. نمونه های کاریکلماتور را می توان در عرصه های مختلف خصوصا اجتماعی دید یا شنید و بطورکلی وقتی عاشق طنز باشی و بزرگترین آرزویت فقرزدایی از شادی باشد آنوقت است که کاریکلماتور بیشتر برایت شیرین و دلنشین می شود
ازدواج بد وجود ندارد، اين زن و شوهرها هستند که بد مي شوند
اين اولين و آخرين زندگي شماست، اعتياد چرا؟
قلم کم حرف، عمرش طولاني است
با ديدن قبض آب، برق از سرش پريد
واژه سکوت، نيازي به مترجم ندارد
ذهنم کلمات را به بازي گرفته و رفتارم زندگي را
قلمي که مغز ندارد حتما آبرويت را خواهد برد
بعضي از خيابان ها دو طرفه اند و بعضي يک طرفه اما خيابان بي طرف نداريم
خدایا, یارانه را از ما بگیر اما یار را نه
شاید با «ارز» معذرت مشکل تورم حل شود
بقیه در ادامه مطلب
موضوعات مرتبط: طنز، مطالب طنز و خنده دار، ، برچسبها: ادامه مطلب
عجب معادله پیچیده ای : سوسک از موش می ترسه موش از گربه می ترسه گربه از سگ می ترسه سگ از مَرد می ترسه مرد از زن می ترسه زن از سوسک می ترسه کار خدا رو می بینید
***
واگذارت میکنم به حضرت ..... اگه متن زیر رو خوندی و بهش عمل نکنی . . . . . . . . . . . . . . . . . (بلند شو یه قر بده دلمون پوسید سر صبحی)
***
سره ميزه شام گوشيم زنگ خورد اومدم بیزی کنم اشتباهي زدم رو بلند گو x:دوست دخترم: ســــــــــــلام عزيزم |:مامانم : اي كوفت ور پريده بابام : معلومه چه کوفتیه این که تو اینجوری اسیرش شدی، 30 سال با مامانت زندگي كردم یه بار اینطوری بهم سلام نکرد
برادر بزرگم : جـووووون خواهر نداره؟
شادی را هدیه کن،حتی به کسانی که آنرا از تو گرفتند :)... عشق بورز به آنها که دلت راشکستند ♥... دعاکن برای آنان که نفرینت کردند / ... وبا کسانی که باتو نامهربانی کردند، مهربان باش :*.....
و اینگونه حتما دهانت سرویس خواهد شد دیدم که میگمــــا =)))
***
بقیه در ادامه مطلب
موضوعات مرتبط: طنز، مطالب طنز و خنده دار، ، برچسبها: ادامه مطلب
شما یادتون نمیاد، اون مسلسل های پلاستیکی سیاه رو که وقتی ماشه اش رو میکشیدی ترررررررررررررتررررررررررررر صدا میداد
شما یادتون نمیاد، خانواده آقای هاشمی رو که میخواستن از نیشابور برن کازرون، تو کتاب تعلیمات اجتماعی
شما یادتون نمیاد، بچه که بودیم وقتی میبردنمون پارک، میرفتیم مثل مظلوما می چسبیدیم به میله ی کنار تاب، همچین ملتمسانه به اونیکه سوار تاب بود نگاه میکردیم، که دلش بسوزه پیاده شه ما سوار شیم، بعدش که نوبت خودمون میشد، دیگه عمرا پیاده می شدیم
شما یادتون نمیاد، یک مدت مد شده بود دخترا از اون چکمه لاستیکی صورتیا می پوشیدن که دورش پشمالوهای سفید داره !
شما یادتون نمیاد، تیتراژ شروع برنامه کودک: اون بچه هه که دستشو میذاشت پشتش و ناراحت بود و هی راه میرفت، یه دفعه پرده کنار میرفت و مینوشت برنامه کودک و نوجوان با آهنگ وگ وگ وَََََگ، وگ وگ وَََََگ، وگ وگ وگ وگ، وگ…
شما یادتون نمیاد که کانال های تلویزیون دو تا بیشتر نبود، کانال یک و کانال دو
شما یادتون نمیاد، عیدا میرفتیم خرید عید، میگفتن کدوم کفشو میخوای چه ذوقی میکردیم که قراره کفشمونو انتخاب کنیم…کفش تق تقی هم فقط واسه عیدا بود
شما یادتون نمیاد، مقنعه چونه دار میکردن سر کوچولومون که هی کلمون بِخاره، بعد پشتشم کش داشت که چونش نچرخه بیاد رو گوشمون
شما یادتون نمیاد، وقتی مشق مینوشتیم پاک کن رو تو دستمون نگه میداشتیم، بعد عرق میکرد، بعد که میخواستیم پاک کنیم چرب و سیاه میشد و جاش میموند، دیگه هر کار میکردیم نمیرفت، آخر سر مجبور میشدیم سر پاک کن آب دهن بمالیم، بعد تا میخواستیم خوشحال بشیم که تمیز شد، میدیدیم دفترمون رو سوراخ کرده شما یادتون نمیاد، اون قدیما هر روزی که ورزش داشتیم با لباس ورزشی می رفتیم مدرسه… احساس پادشاهی می کردیم که ما امروز ورزش داریم، دلتون بسوزه
شما یادتون نمیاد، سر صف پاهامونو ۱۸۰ درجه باز می کردیم تا واسه رفیق فابریکمون جا بگیریم
شما یادتون نمیاد: آن مان نماران، تو تو اسکاچی، آنی مانی کَ. لا. چی
شما یادتون نمیاد، گوشه پایین ورقه های دفتر مشقمون، نقاشی می کشیدیم. بعد تند برگ میزدیم میشد انیمیشن
شما یادتون نمیاد، صفحه چپ دفتر مشق رو بیشتر دوست داشتیم، به خاطر اینکه برگه های سمت راست پشتشون نوشته شده بود، ولی سمت چپی ها نو بود
شما یادتون نمیاد، برای درس علوم لوبیا لای دستمال سبز میکردیم و میبردیم سر کلاس پز میدادیم
شما یادتون نمیاد، با آب قند اشباع شده و یک نخ، نبات درست میکردیم میبردیم مدرسه
شما یادتون نمیاد: دفتر پرورشی با اون نقاشی ها و تزئینات خز و خیل
شما یادتون نمیاد، یه زمانی به دوستمون که میرسیدیم دستمون رو دراز میکردیم که مثلا میخوایم دست بدیم، بعد اون واقعا دستش رو دراز میکرد که دست بده، بعد ما یهو بصورت ضربتی دستمون رو پس میکشیدیم و میگفتیم: یه بچه ی این قدی ندیدی؟؟ (قد بچه رو با دست نشون میدادیم) و بعد کرکر میخندیدیم که کنفش کردیم
شما یادتون نمیاد افسانه توشی شان رو!
شما یادتون نمیاد: گل گل گل اومد کدوم گل؟ همون که رنگارنگاره برای شاپرکها یه خونه قشنگه. کدوم کدوم شاپرک؟؟ همون که روی بالش خالهای سرخ و زرده، با بالهای قشنگش میره و برمیگرده، میره و برمیگرده.. شاپرک خسته میشه… بالهاشو زود میبنده… روی گلها میشینه… شعر میخونه، میخنده
شما یادتون نمیاد، یکی از بازی محبوب بچگیمون کارت جمع کردن بود، با عکس و اسم و مشخصات ماشین یا موتور یا فوتبالیستها، یا ضرب المثل یا چیستان …
شما یادتون نمیاد، اون موقعی که شلوار مکانیک مد شده بود و همه پسرا میپوشیدن
شما یادتون نمیاد، قبل از برنامه کودک که ساعت پنج بعدازظهر شروع میشد، اول بیست دقیقه عکس یک گل رز بود با آهنگ باخ،،، بعد اسامی گمشدگان بود با عکساشون.. که وحشتی توی دلمون مینداخت که این بچها چه بلایی سرشون اومده؟؟ آخر برنامه هم نقاشیهای فرستاده شده بود که همّش رنگپریده بود و معلوم نبود چی کشیدند تازه نقاشیها رو یک نفر با دست میگرفت جلوی دوربین، دستش هم هی میلرزید !
آخرش هم: تهران ولیعصر خیابان جام جم ساختمان تولید طبقه دوم، گروه کودک و نوجوان
شما یادتون نمیاد، صفحه های خوشنویسی تو کتاب فارسی سال سوم رو
شما یادتون نمیاد: سه بار پشت سر هم بگو: گاز دوغ دار، دوغ گازدار!! یا چایی داغه، دایی چاقه
شما یادتون نمیاد، تو کلاس وقتی درس تموم میشد و وقت اضافه میآوردیم، تا زنگ بخوره این بازی رو میکردیم که یکی از کلاس میرفت بیرون، بعد بچه های تو کلاس یک چیزی رو انتخاب میکردند، اونکه وارد میشد، هرچقدر که به اون چیز نزدیک تر میشد، محکمتر رو میز میکوبیدیم
شما یادتون نمیاد، همسایه ها تو حیاط جمع می شدن رب گوجه می پختن. بوی گوجه فرنگی پخته شده اشتهابرانگیز بود، اما وقتی می چشیدیم خوشمون نمیومد، مزه گوجه گندیده میداد
شما یادتون نمیاد، وقتی دبستانی بودیم قلکهای پلاستیکی سبز بدرنگ یا نارنجی به شکل تانک یا نارنجک بهمون می دادند تا پر از پولهای خرد دو زاری پنج زاری و یک تومنی دوتومنی بکنیم که برای کمک به رزمندگان جبهه ها بفرستند
شما یادتون نمیاد، توی خاله بازی یه نوع کیک درست میکردیم به اینصورت که بیسکوییت رو توی کاسه خورد میکردیم و روش آب میریختیم، اییییی الان فکرشو میکنم خیلی مزخرف بود چه جوری میخوردیم ما
شما یادتون نمیاد، چوب شور…نصف یه مداد بود روشم دونه دونه بلورای نمک مونده بود وای چه حالی داشت…هر کودومو تا ده دقیقه زبون میزدیمو اول نمکاشو می خوردیم که نکنه یدفه تموم شه
شما یادتون نمیاد: چی شده ای باغ امید، کارت به اینجا کشید؟؟ دیدم اجاق خاموشه، کتری چایی روشه، تا کبریتو کشیدم، دیگه هیچی ندیدم
موضوعات مرتبط: طنز، مطالب طنز و خنده دار، ، برچسبها:
زنگ بزنی آژانس بین المللی انرژی اتمی، بگی یه ماشین می خوام
آخر شبا رفتگرا سوار جاروهاشون بشن برن خونه
موهات "فر" باشه , روش پیتزا بپزی
خانواده مذهبی باشه اسم دخترو بذاره سیندر الله
شب خواب ببینی که 1 ماه داری میری سر کار, صبح که بیدار شدی حقوقشو بگیری
پشه ها به جای اینکه خونمون رو بمکن، میومدن چربی های اضافه بدنمون رو می مکیدن
ماهی از آب در بیاد تو ساحل سیگارشو بکشه برگرده تو آب
ورودی ِ لاس وگاس بزنه :به شهر شهیدپرور ِ لاس وگاس خوش آمدید
همسر دلخواهت رو از بین گزینه های موجود دانلود کنی
بوق زدن ممنوع باشه ماشینتو بذاری رو ویبره
حراست دانشگاه دم در با دقت نگات کنه ، اشکالای آرایشیتو بگه ، برات درسش کنه. لوازم آرایش بهت قرض بده ، یادت بده چجور آرایشی بهت میاد
هر پشه ای وارد خونه ت شه در جا تبدیل شه به یه تراول 50 تومنی
رو مانیتورت مگس بشینه، با موس بگیریش، بندازیش تو ریسایکل بین
سايه ات سفيد باشه
تو گوگل سرچ می کردی "نیمه گم شده ی من " عکساشو واست می آورد راحت پیداش می کردی
شامپو ضدِ شوره بخوری ، دلشوره هات تموم بشه
بفهمن اصغر فرهادی دوپینگ کرده همه جایزه هاشو بگیرن
درخت خرما و گردو رو پیوند بزنی خرما گردویی بده
رگ قلبت بگیره به جای اینکه بالون بزنن پاراگلایدر بزنن
واسه کاردستی ِ مدرسه یه ساختمون ِ هشت طبقه ی 32 واحدی ِ اسکلت فلزی ببری
یه دختر رو برات نشون کنند با سنگ بزنیش
بری مکه به جای سنگ زدن به شیطون یه چاقو در بیاری بکنی تو شکمش خیال همه رو راحت کنی چشم و مغز و قلبمون یه جلسه تشکیل بدن تکلیفشونو با ما روشن کنن
موضوعات مرتبط: طنز، مطالب طنز و خنده دار، ، برچسبها:
نسخه جدید آموزش ردشدن از خیابان
یه کشتی داشت رو دریا میرفت، ناخدای کشتی یهو از دور یه کشتی دزدای دریای رو دید. سریع به خدمهاش گفت: برای نبرد آماده بشین، ضمنا اون پیراهن قرمز من رو هم بیارین. خلاصه پیراهنه رو تنش کرد و درگیری شروع شد و دزدای دریایی شکست خوردن!
زردآلو
مشتری: آقا لطفاً یه نصفه زردآلو بدین فروشنده: عمده ببر به صرفه تره ها، یه دونه زردآلوی کامل ببر هسته شم نصف قیمت باهات حساب میکنیم!
کولر
موضوعات مرتبط: طنز، مطالب طنز و خنده دار، ، برچسبها:
شعر طنز
بعد از افطاری ،همین یکشنبه شب
موضوعات مرتبط: طنز، مطالب طنز و خنده دار، ، برچسبها:
از روز ۲۳ دی سال ۱۳۶۳ یادداشتهای روزانهٔ طنز با نام مستعار "گل آقا" و تحت عنوان "دو کلمه حرف حساب" با محتوای انتقاد از دستگاههای دولتی و مشکلات موجود جامعه در صفحهٔ سوم روزنامه اطلاعات چاپ شده، که نقطه عطفی در طنز نویسی ایران و احیاگر طنز مطبوعاتی بعد از انقلاب بود. نویسنده این ستون کیومرث صابری فومنی بود که بعدها و در سال 1369 مجله طنز و کاریکاتور "گل آقا" را منتشر کرد. مجله ای که در اولین شماره اش و با شمارگان صدهزار نسخه نایاب شد و به چاپ دوم رسید. فعالیتهای گل آقا منحصر به هفتهنامه باقی نماند. ماهنامهٔ گل آقا، سالنامهٔ گل آقا، هفتهنامهٔ "بچهها...گل آقا"، انتشارات گل آقا برای انتشار کتب طنز و کاریکاتور، و سرانجام خانهٔ طنز ایران جهت پرورش طنزنویسان جوان، از دیگر فعالیتهای کیومرث صابری بود. سرانجام در ۲ آبان سال ۱۳۸۱و در دوازدهمین سالگرد انتشار هفتهنامهٔ گل آقا، همزمان با چاپ ۵۴۸مین شماره، گل آقا تصمیم به تعطیلی هفتهنامه به دلایلی نامعلوم گرفت، و با چاپ سرمقالهٔ شماره ۵۴۸، که این بار در آن نه شاغلام و غضنفری بود و نه گل آقایی، با نام صابری از تصمیم خود برای پایان کار هفتهنامه خبر داد.
بقیه در ادامه مطلب
موضوعات مرتبط: طنز، عکسای طنز و خنده دار، ، برچسبها: ادامه مطلب
دختران زیبا هستند پس از چراغ خاموش !
غضنفر به نامزدش اس ام اس میده
موضوعات مرتبط: طنز، مطالب طنز و خنده دار، ، برچسبها:
*اتفاق جالبی که در اتوبان اصفهان رخ داده: همشهری اصفهانی ما توی اتوبان با سرعت 180 کیلو متر در ساعت می رفته که پلیس با دوربینش شکارش می کند و ماشینش رو متوقف می کند. پلیس میاد کنار ماشین و میگه گواهینامه و کارت ماشین !
موضوعات مرتبط: طنز، مطالب طنز و خنده دار، ، برچسبها:
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
|
|
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |